بعضی از اولین رویدادهای زندگی فرشته کوچولو
دختر قشنگم بعد از ٤٠ روزگیت دیگه خوب نخوابیدی و کلی مامانی رو اذیت کردی یعنی شبها از ساعت ده دیگه شب زنده داری میکردی تا ساعت شش صبح البته اواخر دو ماهگیت به هشت صبح هم رسید ولی از وقتی وارد سه ماهگیت شدی دوباره ساعتهای بیداریت کم شد و تقریبا اواخر سه ماهگیت خدا رو شکر خوابت خوب شد
عسل قشنگم روز ٢٥/١٢/٨٩ اولین باری بود که ناخن های زیبا و قشنگ تو رو با هزار تا ترس و لرز گرفتم و البته ناخن ها نازت رو به عنوان یادگاری توی دفتر خاطراتت چسبوندم
گل بازیگوشم ١٨/١/٩٠ اولین دفعه ای بود که به مدت سه ثانیه توانستی سر خودت رو بالا نگه داری
گل قشنگم در تاریخ ٢٥/١/٩٠ هم اولین خنده صدا دارت رو کردی البته به مامان اعظم
عسل نازم ٦/٢/٩٠ دومین سری از واکسن های تورو زدیم و بعد دو روز رفتیم خونه مامان اعظم اینا و وقتی تب داشتی مامانی کلی ازت مراقبت کرد تا زود خوب بشی
دختر گلم در تاریخ ١٤/٢/٩٠ برای اولین بار مسافرت رفتیم ، من و تو و مامان اعظم و بابا امیر رفتیم اصفهان که باید اعتراف کنم اصلا خوش نگذشت ، آخه تو خیلی کوچولو بودی و من همش دلواپست بودم و دلم میخواست زودتر برگردیم خونه
اولین سفر فرشته کوچولوی ما