سوم فروردين ١٣٩٧
دختر قشنگم، عسل گلم، مدت زيادي به دليل مشغله هاي فراوان كاري و تحصيلي و كمي هم تنبلي وبلاگت رو به روز رساني نكردم، اما خاطرات عزيزت رو يادداشت كردم و بياد دارم، امروز كه تصميم گرفتم باز هم شروع به جمع آوري خاطراتت در اين وبلاگ كنم، حسابي بزرگ و خانم شدي و به تازگي جشن تولد هفت سالگيت را جشن گرفتيم، ان شااله خدا كمك مامان آرزو كنه كه ديگه از اين تنبل بازي ها در نياره و خاطرات قشنگ عسلش رو بيشتر و بيشتر بنويسه ...
نویسنده :
Arezoo
13:53