فرشته کوچولوی پنج ماهه
عسل عزیزم این خاطرات مربوط به مردادماه سال 90 هست که تو گل خوشبوی من پنج ماهه هستی
عسل نازنینم این ماه تو گل ناز من 8 کیلو شده بودی با قد 67 سانت ، الهی قربون تو دختر قد بلندم بشممم
گل زیبای من اینروزها توی روروک میشینی و به این طرف و اون طرف خونه میری و از کارت خیلی لذت میبری و البته که ما هم چند برابر لذت می بریم
عسل قشنگم جدیدا عادت کردی که شبها روی دست چپت بخوابی و دست دیگرت رو روی صورت بزاری، و من از نگرانی تقریبا تا صبح بیدارم ، آخه میترسم خدایی نکرده نفس دختر گلم بگیره
راستی عزیز دلم ، خاله آزاده هم حامله شده و قراره که مامان بشه ، فکر کنم نی نی نازش همزمان با تولد تو گل خوشبوی من به دنیا بیاد
عزیز دلم الان دیگه تقریبا همه اعضای خانواده رو به خوبی میشناسی و برای غریبه ها غریبی می کنی
دختر گلم این ماه برای چکاب ماهیانه رفتیم و دکتر بهت کلی غذای کمکی د اد البته سری اول غذای کمکی رو ماه قبل بهت داد و این ماه کاملترش کرد و گفت که تو ماشااله ماشااله خیلی دختر باهوش و زرنگی هستی
الان داره اذان میده و میخوام برم و برات دعا کنم ، امیدوارم همیشه یه زندگی راحت همراه با سلامتی، شادی و خوشبختی داشته باشی
عسل ناز پنج ماهه ما